يک مدير با اختیاراتی که دارد به تصمیم گیری اقدام می کند. او به کارمندان سازمان يا کسب وکار تحت مديريتش می آموزد که چگونه رشد کنند و از اين افراد می خواهد تا در توسع سیستم اجرايی کسب وکار با او همكاری داشته باشند؛ در ايجاد نوآوری های لازم برای هدايت سازمان به سمت جهانی شدن سهیم باشند و به سازمان کمک کنند تا با عملكرد صحیح، همیشه در اوج کارايی خود باشد.

کارمندان تحت مديريت او کاملاً درگیر باورهای مديرشان می شوند و به او کمک می کنند تا اين باورها را به تحقق برساند. باورهايی که عملکرد و اهداف يک شرکت به واسطة آن ها معنا می يابد و هر فردی که به نوعی درون تشكیلات فعالیت دارد، اين اهداف را به خوبی درک کرده و برای تحقق آن ها تلاش می کند.. ما راز موفقیتِ مديران را کشف کرده ايم. مدیر تفاوت های بین کسب وکار خودمحور با کسب وکار کارمندمحور را به خوبی می داند و به اين موضوع آگاهی دارد که داشتن يک ذهنیت کارآفرين، هم برای توسعه تشكیلات تحت نظرش ضروری و حیاتی است و هم برای پیشرفت و موفقیت کارمندانی که با او کار می کنند.

همچنین مدير به خوبی می داند که برخلاف سازمان های فردمحور، در يک کسب وکارِ سیستم محور، میزان کارايی کارمندان بالا است.

ترتیب اولويت بندی تمرکز يک مدير

اول: من!

دوم: سازمان من، که من بخشی از آن هستم

سوم: کارمندان من

نویسنده:  مایکل گربر

ترجمه: شهاب شکروی، فاطمه سراجی

 

دانلود خلاصه کتاب

emyth-manager-314x468